دلنوشته‌های یک ...

  • ۰
  • ۰

آرزوی دیرینه

دیشب بالاخره بعد از مدت‌ها شبی رو تجربه کردم که از سال ۸۴ آرزوش رو داشتم. دیدار با دوست‌داشتنی ترین همایون ایران زمین. این‌قدر جو صمیمی و دوست داشتنی بود که مژگان بانو هم بدون هیچ تکلفی باهام حرف می‌زد. همه واسه خوشحالی من خوشحال بودن که آرزوم رو رسیده بودم بهش. ولی هرچی می‌گذره یه چیزی بیشتر ناراحتم می‌کنه. همایون راز بین منو تو بود فقط :) انتظار نداشتم همون شب کنسرتش ازدواج کنی... یادته سال ۹۲ چی جور همین همایون جان ما رو به هم نزدیک کرد؟ امسال که سال ۹۸ باشه ولی ماجرای من و تو را تمام کرد...

منتظر مهرش می‌مانم :)

  • ۹۸/۰۱/۰۶
  • MLD

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی