چنان که از هر سو در پی چهرهی رانندههای سواریهای سرخ رنگم
شاید چهرهات ببینم...
چه خوش گفت شمس،
«دلم به بوی تو آغشته است»
هرجایی نشان از تو میبینم...
انگار ذراتی از وجودت را پراکنده باشی تا آنان را بیابم.
آتشی بر جان دارم که امید وصال تو هردم آن را فرو نشاند
بیا که این بیدل بیطاقت بیش از این نتواند
بیا آرام جانم...بیا...
منتظرم،
در همین کوچهی کناری...
- ۹۶/۰۱/۰۹